با ماچه کردی جز جفا؟ شعر به اینجا که میرسد به تو فکر میکنم.حالا حتی زن هم دارم ولی به تو که نمیشود فکر نکنم. البته که زنم چیزی از این حرفها نمیداند. نباید هم بداند. هرگز. زنی آرام است که مرا خیلی دوست دارد. مثل تو سرکش و سر به هوا نیست. فکر میکنم میکنم که خداوند با آوردن او به زندگی من میخواست به من ثابت کند که بفرما این هم شانس تو خرابش نکن. اما خوب نمیشود که از تو نپرسم با ماچه کردی بی وفا؟ مگر با تو چه کرده بودم که آنطور که خودت میدانی باید میشد. یک شب پیام بدهی که من خوابیدم، آنجا، با فلانی. نگفتی این کلمات چه ترکی ممکن است بر جان کسی که دوستت دارد بزند؟ چه میخواستی بگویی با آن حرفهات؟ راستش را بخواهی هر قدر هم روده درازی کنم نمیتوانم کلماتم با تو را به سرانجام برسانم. مثل یک هوش مصنوعی که بی وقفه در مورد تو کلمه جنریت میکند. رخنه کردن لابد همین هست دیگر. در من رخنه کردهای و من حالا دیگر زن دارم. زن خوبی است. تو که نمیشناسی اش. اگر میشناختی اش چه میگفتی؟ کنجکاوم. یعنی میخواهم بدانم که کجایی و البته که اگر بدانم لابد دبوانه میشوم. میدانم که زندگی تو هم آنقدرها عمیق نیست. خوب از هیجان خوشت میامد و همین دیگر. حالا میخواهی موج سوار باشی یا از هواپیما با چتر بپری. زن من هرگز از اینکارها نمیکند. اصلا از دو پله یکی کردن هم میترسد. اینها را نمیگویم که تو بخوانی. تو اصلا اهل این مزخرفات نبودی. چیزهای احساسی را میگویم. فکر کنم تو فقط به سقوط کردن فکر میکردی یا شاید هم صعود. احتمالا اصلا برایت فرقی ندارد که من که هستم کجایم و دارم چه غلطی با زندگی ام میکنم. زندگی من برای تو یک چیز نباتیای بیش نیست. در برابر آنچه زندگی مینامیدی من همچون گیاهان میمانم. ساکن و بی رمق. دروغ گفتم فقط که جفا نبود. دوستم هم داشتی،شاید. نه زیاد اما شاید واقعی. شاید هم هورمون. چه فرقی دارد؟ همه چیز واقعی است. هر چیزی که بر ما گذشته و ردی بر ما گذاشته واقعی است. درد. جفا. با ما چه کردی؟ کاش فقط یک بار دیگر........نه کاش نه. از کلمه کاش متنفر شده ام. تو از کدام کلمات متنفری؟ ترس؟ شکست؟ کاش یک بار پیام میدادی و کمیابراز تاسف میکردی لااقل. هییییچ. بی هیچی رفتی. روی دلم مانده. اینکه بعد از آن همه خواستنت یک ذره هم به تخمت نبودم واقعا روی دلم مانده.
بازدید : 8
شنبه 12 بهمن 1403 زمان : 1:31
![مورد عجیب هانس شنیر](/images/no_image.png)