روز یازدهم بود که پیدایش شد. احتمالا هنوز خیلی زود بود چون بعضیها یک ماه بعد به ما ملحق شدند اما برای من همان روز اتفاق افتاد. داشتم کتاب میخواندم که حواسم رفت پی ضربان نبضم. ساده بودم که فکر میکردم قلب کوچ من میتواند چنان لرزشی را در آپارتمان بیست طبقه ما ایجاد کند. لرزشها که بیشتر شد فهمیدم که یک جای کار میلنگد. کتاب را در همان حالی که لم داد بودم روی مبل روی سینه ام گذاشتم و به در و دیوار خیره شدم. یک تکه گچ درست افتاد تو لیوان آبم و بعد روی دیوار رو به رو یک حفره به ارامیشروع با بودن کرد. اولش کوچک و ناموزون بود اما بزرگتر که شد دایره بودنش را به هندسه اتاق تحمیل کرد. سیاه بود. سیاه معمولی نه، از آن سیاهها که انتها ندارند. بعد دستش را دراز کرد و گفت که با او بروم. فقط دستش را میدیدم و بی اختیار به دنبالش رفتم. انگار که مادرم در بازار شلوغ دستم را گرفته باشد. همان اطمینان را داشتم که وارد حفره سیاه روی دیوار شدم. درون حفره هیچ چیز نبود. دریغ از یک اشعه یا یک لکه نور و رنگ. تمام رابطه با حواس بشری لامسه دستهایم بود که دستهای ناشناس را گرفته بودند. زمان که گذشت فهمیدم نمیدانم چه میکنم. راه میروم یا پرواز میکنم. دستهای کسی را گرفته یا در همه خالی مطلق غوطه ورم و بعد بقیه هم آمدند. اول صدا بودند. فقط صدا میتوانست از دیوارهای میانمان عبور کند.
- کسی اینجاست؟
+ آره شما کی هستین؟
- من اسمم .... اسمم رو یادم نیست
+ منم همینطور شما هم از حفرهی وسط خیابون اومدین؟
- نه من از حفره اتاقم اومدم اینجا
+ اینجا کجاست؟ چند وقت اینحایین؟
- نمیدونم چند وقته ولی روز یازدم هم بود که دیوارا لرزیدن
+ روز یازدهم؟ روز یازدهم چی؟
- روز یازدهم، یازدهمین روزی که شروع شد
+ چی شروع شد؟
- یادم نیست.
+ منم همینطور
- کس دیگهای هم اینجا هست
+ نمیدونم تو کسی رو ندیدی؟
- نه تو اولین نفری
+ باید چیکار کنیم؟
- نمیدونم فکر کنم باید منتظر باشیم
+ منتظر چی؟
- منتظر یه اتفاق
+ چه اتفاقی؟
- نمیدونم، تو هیچ اتفاقی رو یادته؟
+ فقط یادمه سقوط کردم توی حفره
- قبلش چی؟
+ قبلش؟
- آره قبلش
+ قبلش یعنی چی؟
- قبل اینکه سقوط کنی؟
+ سقوط؟
- اره دیگه
+ دیوار؟ زمان؟ حفره؟ زندگی؟ پرواز؟ آرزو؟ خوشبختی؟
- چی داری میگی؟ اینا یعنی چی؟
+ یعنی چی؟
- نمیدونم تو داری میگی
+ آاااااااااا
- چی؟
+ ببببببببب
- چی میگی؟
+ هوووووووو
- لطفا حرف بزن
+ ...
- یه چیزی بگو
+ ......
- خواهش میکنم حرف بزن ما اینجا گیر کردیم و من میترسم.
+ .............
- حرف بزن
+.....................
- داره یادم میره روز چندم بود که شروع شد؟
+ ...........................